عاشقانه

،............................................ . ......

عاشقانه

،............................................ . ......

...... ..... ...،............

منوی بلاگ
آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۹۴، ۱۰:۱۷ - Afshin ♪♫
    Like

بنویس قلم


بنویس قلم نگفته ها داره دلم

زین گردش دهر شکوه ها داره دلم


                    بنویس که بازیچه دنیا شد؛ عمر

                    زین ساحره آه و ناله ها داره دلم


بنویس که لقمه لقمه در خون زده ایم

از عشق چه ناشنیده ها داره دلم


                    بنویس که آن جوان. ناکام. منم

                    پیری که به سینه غصه ها داره دلم


بنویس چروکیده رُخ از شُرشُر اشک

بگذر ز وفا ! که عقده ها داره دلم


                    بنویس که عشق ساعتی گشته و اند !!؟

                    تلخ است اگر چه قصه ها داره دلم


بنویس که شیرین مرا خسرو بُرد

فرهادم و میل تیشه ها داره دلم

چه اهمیت دارد

پر شدن کاغذ

مچاله شدنش

دوباره نوشتنش

و باز نوشتنش

وقتی قرار نیست

حتی یک شعر مرا

تو بخوانی...

چه تلاش بیهوده ایست

برای آنکه ساعتها

به گوشه ای خیره شود

و بنویسد 

و باز بنویسد

 و تنها توده ای از احساسات ناگفته است

که جایش در کنار زباله هاست ...


باران 

روزی که ببارد

و ابر

روزی که سیاه بپوشد

ودرخت

 روزی که زرد شود

و آسمان

 روز که غمبار گردد

خواهم رفت...

روزیکه درختها

از دروغهای زمستان خسته میشوند

و زمین

تمام دلتنگی اش را به درون ریخته است

روزی که هوا سردست...

من

در گوشه اتاق نیمه جانی

آرمیده ام

و در انتظار بهار

عبور ثانیه ها را مینگرم...

من

روزی

روی سردی فرشی غمگین

کنار آواز یک خاطره قدیمی

بدرود خواهم گفت

آنروز

روز شادی منست

حتی اگر همه آدمها

مرا از جهنم بترسانند

من

به سوی تو می آیم

و لبخندت بهشت منست...

که من

سهمم 

چیزی جز دوست داشتنت نبود...

روزی

در سرمای وهمناک حقیقتی که دروغ نیست

به سوی تو خواهم شتافت

و با تو همه رازهایم را خواهم گفت

روزی سرانجام

راه خویش را پیدا خواهم کرد...

اگرچه دنیا نامهربان بود

ولی دستهای تو را دیدم

که همیشه با من به نوازش سخن گفت...

روزی

در عبور غبارآلود بیرنگی

نور را در آغوش میگیرم

و از هرچه ترس و دلهره است

می گریزم

روزی باران را لمس میکنم

و از پاییز 

به بهار پل میبندم

روزی دیگر نخواهم گریست

روزی آفتاب را

بوسه خواهم زد

روزی مرگ را 

در آغوش خواهم کشید

روزی با هر انچه اندوه نامند

بدرود خواهم کرد...

 

  

چه بگویم

وقتی هنوز نمیدانی

اندوه پروانه ها را ...

نمیشناسی

غربت کوچه ها را

 و غروب را

که دلم را می آزرد 

و نمی دانی چقدر

صدای سرد عبور رهگذران

وقتی تو بین آنها نیستی

زیبا نیست ...!!   

دلگیرم


از دنیآ و روزگآرش


از بی کسی هآ و سکوت هآ!


این منم که اینگونه خسته ام


منی که همیشه خوب بودم و خندآن


منی که خنده هآیم مثآلی بود به مثآل ضرب المثل!


نمی توآنی بفهمی و البته عجیب هم نیست برآیم!


چون “تـو”، “من” نیستی!


عشقم همان طوری که من دارم برای تو فقط برای تو می نویسم تو باید برای تک تک نوشته هام قسمت نظراتش مطلب بنویسی من دل توی دلم نیست که نوشته های تو کی می نویسی که بیایمبیایم با عشق بخونم نوشته ها تو پس خواهش میکنم ازت برام وقتی در نظر بگیر

I do not know how much I love you, I love you infinitely far away from my ruins, I get worse every day than the day before, God knows how much I love you my love, O Lord, I do not know what is going on every day of days ago I sour. I do not know how much pain my -Smyh is worse for you there is only one God who understands my pain I love to fuck you, that's where you come early my God, I am dying like myriad Kharabe much Kharabe

سلام عشقم امروزم به یاد و خاطراتت تو گذشت نه خبری ازت دارم نه هیچی چرا بهم خبری نمی دی چقدر نا امید کجای وچکار میکنی بی نهایت دلتنگتم ولی هیچ خبری ازت ندارم فقط خدا میدونه چقدر دوستدارم

سلام بی وفا 
الان صبح تا الان خواب تو رو می دیدیدم اومده بودی پیشم که همین جا با هم تا اخر باشیم نمیدونی هر دو نامون بی نهایت خوشحال بودیم تو ولی فرار کرده بودی اومده بودی اینجا چند روزی این جا بود تا این که به من زنگ زدن تو پیش منی یا نه منم گفتم تو گفتی میری خونه از دوباره میای رفتی دیگه خبری نشد ازت من تمام شهر رو گشتم تک به تک شو هر جا گریه میگردم ولی دیگه از تو خبری نبود خونه تون هم عوض کرده بودی دیگه  هیچ خبری نبود ازت ازخواب پریدم داشتم هنوز گریه میگردم انگار همه چیز واقعی بود همه چیز چقدر دلتنگتم از خواب بیدار شدم عشقم تو من رو دی و نه میکنی اخرش

اﮔﻪِ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻦ ﯾﻪ ﻧََﻔﺮ

⇜ ﯾِﻬﻮ ﻋَﺼﺒﯽ ﻣﯿﺸﻪ ♟

⇜ ﯾِﻬﻮ ﻣﯿﺮﻩ ﺗﻮ ﻓﮑر♟

⇜ ﯾِﻬﻮ ﮔﻨﺪ ﺯَﺩﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﻮ ﻓﺎﺯﺵ . . .

⇘⇘ ﻭَﻟﯽ ﯾِﻬﻮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺩﯾﻘﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ

ﺑﮕﻮ ﺑﺨﻨﺪ . !

ﻣُﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺍﻏﻮﻧﻪ . . . !

ﻓﻘﻂ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﻭ ﻟﺒﺎﺵ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻪ بقیه رو خسته نکنه...

حالم بی نهایت خوبه تو هم خوبی