سلام عشقم امروزه جمعه هستش و 3جمعه گذشت هر جمعمه منتظر تماس بودم ولی زنگ نزدی میدونم اگه زنگ بزنی میگی نتونستم بهانت همینه ولی میدونم دیگه دلت تنگ نمیشه که بخواه زنگ بزنی دارم از دردتت میمیرم من عاشق تو ولی تو انگار واسط فرقی نمیکنه کاش باهم صادیق بودی که کمتره اه میگشیدم نمیدونم سم جانم دارم اینجا به جنون میرسم نمیدونم چی بگم فقط خواستی بدونی که برات مهم نیست بدون حالم خیلی بده بخداقسم خیلی بد ای گاش میمودی حداقل این مطلب رو مخوندی اه دلتنگی های منو که اصلا نمیای بخونی نمیدونم دارم برای چی منویسم ودارم برای کی مینوسم برای کسی که حتا وقت خوندن نداره یا وقت منو یا دلتنگ نمیشه ای خدا خودتت منو بگش چون درد این قلبم خیلی اذیتم میکنه دیگه نمیتونم بخداقسم دیگه نمی تونم عشقم امسالم تموم شده توباز بهم دروغ گفتی وباز گفتی انسال بیاد وصال من توه ولی انگار وصلت بادیگری تو مال من بودی ای خدا سم جان من کجای اغوش وجودتت ارام بخشت که دنیا رو یک لحظه میکرد برام بهشت که هیچی از دنیا اون لحظه نمخواستم به همه خواسته هام رسیده بودم کو اون لحظه