سلام نامرد دیدی مینویسم نمیای نمخونی و چیزی نمینویسی دیدی تمام حرفات یک کشک بود دیدی حتا حاضر نیستی تکونی بخوری برای اومدنت فقط بخاطر دیگرون من خودتت رو فدا کردی و میکنی فقط فهمیدم تو یک حرفیک حرف قشنگ که هیچ وقت واقعی نمیشی گاش میدونستی چی میگشم گاش میگشیدی تا میفهمیدی تا فقط حرف واسی من نمیزدی واقعا کاری میکردی همان طور که خیلیا هم خواستن جونش رو هم دادن گفت مرگ بهتر از این که کنار دیگر باشیم اما تو برعکس تو میگی نمیرم بمون برای دیگری دنیا همینه هرکسی خودش نشون میده توهم خودتت رو نشون دادی قضاوت نمیکنم دارم میبینم اره میدونم شرایط رو میبینم شرایطتت رو ولی تو می تونستی بیای ولی خودتت مقصر نشون نده می تونستی به من خر میگفتی میترسم بمیرم چقدر به حرفایت میخندم که چطور این حرفای بچگانه ات باور میکنم تو حاضری روزات کنار دیگری بگذره ولی نمیری باش عشقم امروز اینارو می نویسم چون خیلی پرم تو کجا حال منو رو میفهمی اون قبلا کسی دیگه بودی با اشک من اشک میریختی با اه من اه میگشیدی حالا شدیکی که فکر خودشه بس انتظار ندارم ولی این قلب کثافتم خیلی انتظار ها داره ازت نمیدونم چرا همه ای دنیای لعنتی رو فقط تو رو میبینم نمیدونم چرا شبا تا خوابم ببره بهت فکر میکنم صداتت میکنم خراشی رو بدنم بی افته اسم تو رو صدا میکنم مربض ب